loading...
حلقه صالحین شهید کاوه پایگاه مقاومت بسیج فتح المبین باخرز
فعال بازدید : 447 یکشنبه 01 دی 1392 نظرات (1)

(بسم الله الرحمن الرحیم)

اولین نرم افزار رایگان و جامع ضد وهابیت

«یاوران دجال»

دانلود نرم افزار جامع ضد وهابیت – یاوران دجال

همانطور که می دانید فرقه ضاله وهابیت ، این غده سرطانی زاییده دست استکبار جهانی درون دنیای اسلام، که کمتر از ۳۰۰ سال از روز شوم پیدایشش می گذرد، همواره با هدف قرار دادن اعتقادات راسخ و بی بدیل جهان تشیع، سعی در انزوای این مکتب سراسر نور و رحمت نموده و بنیانگزار فتنه و تفرقه میان فرق مختلف اسلامی به خصوص شیعه و سنت بوده است.فرقه ای که به اذعان علمای اهل سنت نیز کافر شناخته شده و باید هر چه زودتر ریشه کن گردد.

نرم افزار یاوران دجال ، به همت جمعی از کارشناسان ، اساتید و کاربران فعال انجمن گفتگوی دینی در مدت کمتر از سه ماه تحقیق و فعالیت مستمر طراحی شده و سعی گردیده در قالبی مفید و مختصر پوشش جامعی از شناخت وهابیت ،اهداف این فرقه ضاله ، اقدامات جنایتکارانه و راههای مبارزه با آن را به صورت متن ، صوت ، فیلم ، تصویر ، کتاب ، نرم افزار و … ارائه نماید.

این نرم افزار حاوی موارد ذیل می باشد :

«دشمنی وهابیت با پیامبر به روایت تصویر» شامل «حذف نام پیامبر» ، «استفاده ابزاری از آیات قرآن» و «محو تدریجی سخنان پیامبر»
«جنایت تخریب بقیع» ، شامل «تاریخ ایجاد حرم ائمه بقیع» ، «روند تدریجی تغییرات در بقیع» و «کیفیت گنبد و بارگاه و تخریب بقیع»
متن کامل کتاب «وهابیت از منظر عقل و شرع» نوشته دکتر حسینی قزوینی در هفت فصل شامل :
- وهّابیّت عامل تفرقه میان امّت ها
- ریشه هاى تاریخى وهّابیّت
-کارنامه عملى وهابیت
- وهّابیّت و خداشناسى
- وهّابیّت و تکفیر مسلمانان
- وهّابیّت واتهام بدعت به مسلمانان
- حرمت توسّل به پیامبران و اولیاء،
بخش پرسش و پاسخها شامل ۲۵ سوال پیرامون وهابیت
بخش فتواهای عجیب و غریب علمای وهابیت شامل ۳۳ فتوای مضحک
بخش عقاید غیر منطقی وهابیت شامل ۱۲ عقیده
بخش صوتی وهابیت با بیش از ۱۴۰ سخنرانی گلچین شده از دکتر عصام العماد(دانشمند وهابی شیعه شده) و دکتر حسینی قزوینی با قابلیت دانلود یا پخش آنلاین
بخش تصویری وهابیت با بیش از ۲۵ قطعه فیلم بسیار دیدنی از توضیحات دکتر عصام العماد(دانشمند وهابی شیعه شده) با قابلیت دانلود یا پخش آنلاین
بخش اخبار وهابیت با ۱۴ مقاله پیرامون عملکردهای جنایتکارانه وهابیت
بخش آنتی وهابیت با معرفی سایتهای ضد وهابیت ، کتابهای ضد وهابیت ، دانلود کتابهای فارسی و عربی بر ضد وهابیت و دانلود نرم افزارهای رایانه و تلفن همراه بر ضد وهابیت

سایر امکانات نرم افزار عبارتند از :

بخش معرفی مراکز پاسخگویی و مشاوره تلفنی ، اینترنتی ، پاسخگویی آنلاین و … با معرفی بیش از ۶۰ مرکز در سراسر کشور
بخش معرفی انجمن گفتگوی دینی و معرفی تولیدات نرم افزاری این انجمن با امکان دریافت رایگان
و …

امید است دوستان و علاقمندان محترم ضمن مطالعه دقیق این نرم افزار و جلوگیری از تفرقه و اختلاف بین شیعه و سنت، ضمن انتشار این نرم افزار به هر نحو ممکن بین دوستان و آشنایان ، تمام تلاش خود را برای ریشه کن کردن این غده سرطانی جهان اسلام به کار گیرند.
به امید روزی که با حضور و ظهور امام زمان حضرت ولی عصر(عج) شاهد یکپارچکی جهان در حرکت به سوی نور و حقیقت و نابودی جهل و ظلمت باشیم.


دانلود


لینک کمکی

فعال بازدید : 422 یکشنبه 01 دی 1392 نظرات (0)
(بسم الله الرحمن الرحیم)

بخش اول

اشاره: یکی از وظایف شیعیان نسبت به حضرت بقیة الله‏ علیه السلام تکریم و بزرگداشت ایشان است. این بزرگداشت، نمودهای گوناگونی دارد. یکی از آن نمودها، تکریم مکان هایی است که به آن حضرت، منتسب است.

این نوشتار، عهده دار نام بردن از این مکان‏ها و آداب مربوط به آن‏ها است.

این قسمت مسجد مقدّس جمکران را معرفی کرده است.

یکی از وظایف شیعیان تجلیل و تکریم اماکن منسوب به وجود مقدّس حضرت بقیة اللَّه، أرواحنا فداه، است.

آیةاللَّه سید محمّد تقی موسوی اصفهانی (متوفّای 1348هجری) در کتاب گران سنگ مکیال المکارم به هنگام شمارش تکالیف مردم در عصر غیبت می‏نویسند:

شصت و هشتم - بزرگداشت اماکنی که به قدوم آن حضرت زینت یافته‏اند، مانند مسجد سهله، مسجد اعظم کوفه، سرداب مقدّس، مسجد جمکران و غیر این‏ها از مواضعی که بعضی از صلحا آن حضرت را در آن جاها دیده‏اند یا در روایات آمده است که آن جناب در آن جا توقف دارد، مانند مسجد الحرام ...(1)

از این رهگذر، بر منتظران ظهور و عاشقان مَقْدَمِ آن امام نور، لازم است که این اماکن را بشناسند و شیوه‏ی تعظیم و تکریم آن‏ها را بیاموزند.(2) لذا در صدد برآمدیم که به فضل الهی، از این شماره، اماکن مقدّس و مشاهد مشرّفِ متعلّق به آن حضرت را برای خوانندگان عاشق و دل سوخته‏ی حضرت‏اش تقدیم کنیم.

با توجّه به این که فصلنامه علمی - تخصّصی انتظار در قم تهیه و چاپ می‏شود، این مجموعه مقاله‏ها را از مسجد مقدّس جمکران شروع می‏کنیم.

1 - مسجد مقدس جمکران

مهم‏ترین پایگاه شیعیان شیفته و عاشقان دل سوخته‏ی حضرت بقیّةاللَّه، أرواحنا فداه، مسجد مقدّس جمکران، در شش کیلومتری شهر مذهبی قم است.

مطابق آمار، همه ساله، بیش از دوازده میلیون عاشق دل باخته، از سرتاسر میهن اسلامی و جهان، در این پایگاه معنوی، گرد می‏آیند، نماز تحیّت مسجد و نماز حضرت صاحب الزّمان، عجّل‏اللَّه تعالی فرجه الشریف، را در این مکان مقدّس به جای می‏آورند، با امام غایب از ابصار و حاضر در امصار و ناظر بر کردار، رازِ دل می‏گویند، استغاثه می‏کنند، ندای (( یابن الحسن! )) سر می‏دهند، از مشکلات مادّی و معنوی خود سخن می‏گویند، با دلی خون بار، از طولانی شدن دوران غیبت، شکوه‏ها می‏کنند.

آنان که از شناخت عمیق‏تری برخوردارند، به هنگام تشرف به این پایگاه ملکوتی، همه‏ی حوائج شخصی خود را فراموش می‏کنند و همه‏ی مشکلات دست و پاگیر زندگی را به فراموشی می‏سپارند و تنها (( ظهور سراسر سرور منجی بشر، امام ثانی عشر، حضرت ولیّ عصر ، روحی و أرواح العالمین فداه، را مسئلت می‏کنند؛ زیرا، اگر این حاجت برآورده شود، دیگر مشکلی نخواهد ماند، و اگر این حاجت روا نشود، حلّ دیگر مشکلات، مشکل اساسی را حل نخواهد کرد.

مسجد مقدّس جمکران، روز هفدهم رمضان 373 هجری به فرمان حضرت بقیّةاللَّه، أرواحنا فداه، در کنار روستای جمکران تأسیس شد. تاریخچه‏ی آن - به طوری که در این نوشتار به تفصیل آمده - به دست شیخ صدوق (متوفّای 381 هجری) در کتاب مونس الحزین بیان گردیده و کیفیّت نماز تحیّت مسجد و نماز استغاثه به حضرت بقیّةاللَّه، أرواحنا فداه، در ضمن آن آمده است.

تاریخچه‏ ی مسجد جمکران‏

آن چه مسلّم است، این است که این مسجد، بیش از یکهزار سال پیش به فرمان حضرت بقیّةاللَّه، أرواحنا فداه، در بیداری، - نه در خواب - تأسیس گردید و در طول قرون و اعصار، پناهگاه شیعیان و پایگاه منتظران و تجلّی‏گاه حضرت صاحب الزّمان علیه السلام بوده است.

علاّمه‏ی بزرگوار، میرزا حسین نوری، (متوفّای 1320 هجری) در کتاب ارزش‏مند نجم ثاقب - که به فرمان میرزای بزرگ، آن را تألیف کرد و میرزای شیرازی، در تقریظ خود، از آن ستایش فراوان کرد و نوشت: ((برای تصحیح عقیده‏ی خود، به این کتاب مراجعه کنند تا از لمعانِ انوار هدایت‏اش، به سر منزل یقین و ایمان برسند)) -(3) تاریخچه‏ی تأسیس مسجد مقدّس جمکران را به شرح زیر آورده است:

شیخ فاضل، حسن بن محمّد بن حسن قمی، معاصر شیخ صدوق، در کتاب تاریخ قم از کتابِ مونس الحزین فی معرفة الحقّ و الیقین - از تألیفات شیخ صدوق - بنای مسجد جمکران را به این عبارت نقل کرده است:

شیخ عفیف صالح حسن بن مُثله‏ی جمکرانی می‏گوید:

شب سه‏شنبه، هفدهم ماه مبارک رمضان 393 هجری،(4) در سرایِ خود خفته بودم که جماعتی به درِ سرای من آمدند. نصفی از شب گذشته بود. مرا بیدار کردند و گفتند: (( برخیز و امر امام محمّد مهدی صاحب الزّمان(5)، صلوات اللَّه علیه، را اجابت کن که ترا می‏خواند )).

حسن بن مثله می‏گوید: ((من، برخاستم و آماده شدم)). چون به درِ سرای رسیدم، جماعتی از بزرگان را دیدم. سلام کردم. جواب دادند و خوشامد گفتند و مرا به آن جایگاه که اکنون مسجدِ ( جمکران ) است، آوردند.)).

چون نیک نگاه کردم، دیدم تختی نهاده و فرشی نیکو بر آن تخت گسترده و بالش‏های نیکو نهاده و جوانی سی‏ساله، بر روی تخت، بر چهار بالش، تکیه کرده، پیرمردی در مقابل او نشسته، کتابی در دست گرفته، بر آن جوان می‏خواند.

بیش از شصت مرد که برخی جامه‏ی سفید و برخی جامه‏ی سبز بر تن داشتند، بر گرد او روی زمین نماز می‏خواندند.

آن پیرمرد که حضرت خضر علیه السلام بود، مرا نشاند و حضرت امام علیه السلام مرا به نام خود خواند و فرمود: (( برو به حسن بن مسلم(6) بگو: ((تو، چند سال است که این زمین را عمارت می‏کنی و ما خراب می‏کنیم. پنج سال زراعت کردی و امسال دیگرباره شروع کردی، عمارت می‏کنی. رخصت نیست که تو دیگر در این زمین زراعت کنی، باید هر چه از این زمین منفعت برده‏ای، برگردانی تا در این موضع مسجد بنا کنند.))

به حسن بن مسلم بگو: ((این جا، زمین شریفی است و حق‏تعالی این زمین را از زمین‏های دیگر برگزیده و شریف کرده است، تو آن را گرفته به زمین خود ملحق کرده‏ای! خداوند، دو پسر جوان از تو گرفت و هنوز هم متنبّه نشده‏ای! اگر از این کار بر حذر نشوی، نقمت خداوند، از ناحیه‏ای که گمان نمی‏بری بر تو فرو می‏ریزد.))

حسن بن مثله عرض کرد: ((سیّد و مولای من! مرا در این باره، نشانی لازم است؛ زیرا، مردم، سخن مرا بدون نشانه و دلیل نمی‏پذیرند .)).

امام علیه السلام فرمود: (( تو برو رسالت خود را انجام بده. ما، در این جا، علامتی می‏گذاریم که گواه گفتار تو باشد. برو به نزد سیّد ابوالحسن، و بگو تا برخیزد و بیاید و آن مرد را بیاورد و منفعت چند ساله را از او بگیرد و به دیگران دهد تا بنای مسجد بنهند، و باقی وجوه را از رهق(7) به ناحیه‏ی اردهال که ملک ما است، بیاورد، و مسجد را تمام کند، و نصفِ رهق را بر این مسجد وقف کردیم که هر ساله وجوه آن را بیاورند و صرف عمارت مسجد کنند.

مردم را بگو تا به این موضع رغبت کنند و عزیز بدارند و چهار رکعت نماز در این جا بگذارند: دو رکعت تحیّت مسجد، در هر رکعتی، یک بار (( سوره‏ی حمد )) و هفت بار سوره‏ی (( قل هو اللَّه احد )) [ بخوانند ] و تسبیح رکوع و سجود را، هفت بار بگویند.

و دو رکعت نماز صاحب الزّمان بگذارند، بر این نسق که در [ هنگام خواندن سوره‏ی ]حمد چون به (( إیّاک نعبد و إیّاک نستعین )) برسند، آن را صد بار بگویند، و بعد از آن، فاتحه را تا آخر بخوانند. رکعت دوم را نیز به همین طریق انجام دهند. تسبیح رکوع و سجود را نیز هفت بار بگویند. هنگامی که نماز تمام شد، تهلیل (یعنی، لا إله إلاّ الله )(8) بگویند و تسبیح فاطمه‏ی زهرا علیها السلام را بگویند. آن گاه سر بر سجده نهاده، صد بار صلوات بر پیغمبر و آل‏اش، صلوات اللَّه علیهم، بفرستند .)).

و این نقل، از لفظ مبارک امام علیه السلام است که فرمود: فَمَنْ صَلاَّهُما، فَکَأَنَّما صَلّی‏ فِی الْبَیْتِ الْعَتیقِ ؛

هر کس، این دو رکعت [ یا این دو نماز ] را بخواند، گویی در خانه‏ی کعبه آن را خوانده است ..

حسن بن مثله می‏گوید: ((در دل خود گفتم که تو این جا را یک زمین عادی خیال می‏کنی، این جا مسجد حضرت صاحب الزّمان علیه السلام است.)).

پس آن حضرت به من اشاره کردند که برو!

چون مقداری راه پیمودم، بار دیگر مرا صدا کردند و فرمودند: (( در گلّه‏ی جعفر کاشانی - چوپان - بُزی است، باید آن بز را بخری. اگر مردم پول‏اش را دادند، با پول آنان خریداری کن، وگرنه پول‏اش را خودت پرداخت کن. فردا شب آن بز را بیاور و در این موضع ذبح کن. آن گاه روز چهارشنبه(9) هجدهم ماه مبارک رمضان، گوشت آن بز را بر بیماران و کسانی که مرض صعب‏العلاج دارند، انفاق کن که حق تعالی همه را شفا دهد.

آن بز، ابلق است. موهای بسیار دارد. هفت نشان سفید و سیاه، هر یکی به اندازه‏ی یک درهم، در دو طرف آن است که سه نشان در یک طرف و چهار نشان در طرف دیگر آن است .)).

آن گاه به راه افتادم. یک بار دیگر مرا فرا خواند و فرمود: (( هفت روز یا هفتاد روز در این محلّ اقامت کن )).(10)

حسن بن مثله می‏گوید: ((من، به خانه رفتم و همه‏ی شب را در اندیشه بودم تا صبح طلوع کرد. نماز صبح خواندم و به نزد علی منذر رفتم و آن داستان را با او در میان نهادم.

همراه علی منذر، به جایگاه دیشب رفتیم. پس او گفت: ((به خدا سوگند که نشان و علامتی که امام علیه السلام فرموده بود، این جا نهاده است و آن، این که حدود مسجد، با میخ‏ها و زنجیرها مشخصّ شده است.)).

آن گاه به نزد سیّد ابوالحسن الرّضا رفتیم. چون به سرای وی رسیدیم، غلامان و خادمان ایشان گفتند:

((شما از جمکران هستید؟)). گفتیم: ((آری.)). پس گفتند: (( از اوّل بامداد، سیّد ابوالحسن در انتظار شما است .)).

پس وارد شدم و سلام گفتم. جواب نیکو داد و بسیار احترام کرد و مرا در جای نیکو نشانید. پیش از آن که من سخن بگویم، او سخن آغاز کرد و گفت: ((ای حسن بن مثله! من خوابیده بودم. شخصی در عالم رؤیا به من گفت:

(( شخصی به نام حسن بن مثله، بامدادان، از جمکران پیش تو خواهد آمد. آن چه بگوید، اعتماد کن و گفتارش را تصدیق کن که سخن او، سخن ما است. هرگز، سخن او را ردّ نکن .)). از خواب بیدار شدم و تا این ساعت در انتظار تو بودم.

حسن بن مثله، داستان را مشروحاً برای او نقل کرد. سیّد ابوالحسن، دستور داد بر اسب‏ها زین نهادند. سوار شدند. به سوی دِه (جمکران) رهسپار گردیدند.

چون به نزدیک دِه رسیدند، جعفر شبان را دیدند که گلّه‏اش را در کنار راه به چرا آورده بود. حسن بن مثله، به میان گلّه رفت. آن بز که از پشت سرِ گلّه می‏آمد، به سویش دوید. حسن بن مثله، آن بز را گرفت و خواست پولش را پرداخت کند که جعفر گفت: (( به خدا سوگند! تا به امروز، من این بز را ندیده بودم و هرگز در گلّه‏ی من نبود، جز امروز که در میان گلّه، آن را دیدم و هر چند خواستم که آن را بگیرم، میسّر نشد. )).

پس آن بز را به جایگاه آوردند و در آن جا سر بریدند.

سید ابوالحسن الرّضا به آن محلّ معهود آمد و حسن بن مسلم را احضار کرد و منافع زمین را از او گرفت.

آن گاه وجوه رهق را نیز از اهالی آن جا گرفتند و به ساختمان مسجد پرداختند و سقف مسجد را با چوب پوشانیدند.

سیّد ابوالحسن الرّضا، زنجیرها و میخ‏ها را به قم آورد و در خانه‏ی خود نگهداری کرد. هر بیمار صعب العلاجی که خود را به این زنجیرها می‏مالید، در حال، شفا می‏یافت.

ابوالحسن محمّد بن حیدر گفت: ((به طور مستفیض شنیدم، پس از آن که سیّد ابوالحسن الرّضا وفات کرد و در محلّه‏ی موسویان ( خیابان آذر فعلی ) مدفون شد، یکی از فرزندان‏اش بیمار گردید. داخل اطاق شده سرِ صندوق را برداشت زنجیرها و میخ‏ها را نیافت.)).

منبع‏ شناسی مسجد جمکران‏

منابع تأسیس مسجد مقدّس جمکران به فرمان حضرت صاحب الزّمان، أرواحنا فداه، بر اساس تسلسل زمانی، به شرح زیر است:

1 - نخستین کسی که این داستان را در کتاب خود آورده، ابوجعفر محمّد بن علی بن بابویه، مشهور به شیخ صدوق (متوفّای 381 هجری) است. ایشان، مشروح آن را در کتاب مونس الحزین فی معرفة الحق و الیقین درج کرده است.

با توجّه به این که تأسیس این مسجد در عصر شیخ صدوق‏رحمهم الله واقع شده، و ایشان در قم زندگی می‏کرد، طبعاً، همه‏ی جزئیات آن را بدون واسطه از حسن بن مثله، و سیّد ابوالحسن الرّضا و دیگر شاهدان عینی، شنیده و نقل کرده است.

کتاب مونس الحزین، همانند ده‏ها اثر گران‏بهای دیگر شیخ صدوق، در طول زمان، از بین رفته و به دست ما نرسیده است.

2 - حسن بن محمّد بن حسن قمی، معاصر شیخ صدوق، صاحب کتاب گران سنگ تاریخ قم، شرح آن واقعه را از کتاب شیخ صدوق نقل کرده است.

کتاب تاریخ قم در عصر شیخ صدوق، به سال 378 هجری، در بیست باب به رشته‏ی تحریر در آمده است.

3 - حسن بن علی بن حسن بن عبدالملک قمی، به سال 865 هجری آن را به فارسی ترجمه کرده است. (الذریعه، ج 3، ص 276 ).

4 - متن عربی کتاب، به دست مولی محمّد باقر مجلسی، (متوفّای 1110 هجری) نرسیده، ولی ترجمه‏ی فارسی آن به دست ایشان رسیده [ بحار، ج 1، ص 42 ] و احادیث مربوط به قم را در جلد (( السّماء و العالم )) از آن روایت کرده است. ( بحار، ج 60، ص 208 - 221 ).

5 - سید نعمت‏اللَّه جزائری، صاحب أنوار نعمانیّه (متوفّای 1112 هجری) ترجمه‏ی فارسی آن را دیده و داستان تأسیس مسجد مقدّس جمکران را با خط خود، از آن استنساخ کرده است (بحار، 53، ص 254 ).

6 - شاگرد فرزانه‏ی علاّمه مجلسی، میرزا عبداللَّه افندی، (متوفای 1130 هجری) نسخه‏ای از ترجمه‏ی فارسی آن را در بیست باب، در قم مشاهده کرده و گزارش آن را در تألیف گران‏بهای خود آورده و تصریح کرده که این ترجمه، به سال 865 هجری، به دستور خواجه فخرالدین ابراهیم، انجام یافته است. ( ریاض العلماء، ج 1، ص 319 ).

7 - سیّد امیر محمّد اشرف، معاصر و شاگرد علاّمه مجلسی، صاحب کتاب فضائل السّادات (متوفّای 1145 هجری) متن عربی آن را دیده و از آن نقل کرده است. (جنة المأوی، ص 47 ).

8 - سیّد محمّد بن محمّد بن هاشم رضوی قمی، به سال 1179 هجری، بنا به خواهش محمّد صالح معلّم قمی، کتابی در این رابطه تألیف کرده و آن را خلاصة البلدان نام نهاده است. این کتاب، احادیث مربوط به شرافت قم و تاریخچه‏ی تأسیس مسجد مقدس جمکران را دربر دارد. (الذّریعه، ج 7، ص 216 ).

9 - شایسته‏ی تأمّل است که آقا محمّد علی کرمانشاهی، فرزند وحید بهبهانی، (متوفّای 1216 هجری) به متن عربی تاریخ قم دست‏رسی داشته و در حاشیه‏ی خود بر کتاب نقد الرجّال تفرشی، شرح حال (( حسن بن مثله )) و خلاصه‏ی داستان تأسیس مسجد مقدّس جمکران را به نقل از متن عربی آن آورده است. (بحار، ج 53، ص 234 ).

10 - محقّق و متتبّع بی‏نظیر، میرزا حسین نوری، متوفّای 1320 هجری، پس از جست و جوی فراوان، به هشت باب از ترجمه‏ی تاریخ قم دست یافته (جنة المأوی، ص 47 و بحار، ج 53، ص 234 ) و مشروح داستان تأسیس مسجد مقدّس جمکران را از ترجمه‏ی تاریخ قم، از روی دست خط سیّد نعمت اللَّه جزائری، در آثار ارزش‏مند خود آورده است:

1- جنة المأوی، چاپ بیروت، دارالمحجّة البیضاء، 1412 هجری، ص 42 - 46.

2- همان، به پیوستِ، بحار الأنوار، چاپ بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 هجری، ج 53، ص 230 - 234.

3- نجم ثاقب، چاپ تهران، علمیه‏ی اسلامیّه، بی‏تا، ص 212 - 215.

4- کلمه‏ی طیّبه، چاپ سنگی، بمبئی، 1303 هجری، ص 337.

5- مستدرک الوسائل، چاپ قم، مؤسسه‏ی آل‏البیت‏علیهم السلام، 1407 هجری، ج 3، ص 432 و 447.

11 - شیخ محمّد علی کچویی قمی (متوفّای 1335 هجری) مشروح آن را از کتاب‏های خلاصة البلدان، نجم ثاقب، کلمه‏ی طیّبه، در کتاب ارزش‏مند أنوار المشعشعین، چاپ قم، کتابخانه آیةاللَّه مرعشی، 1423 هجری، ج اوّل، ص 441 - 449 (چاپ سنگی 1327 هجری، جلد اوّل، ص 184 - 189 )، نقل کرده است.

12 - حاج شیخ علی یزدی حائری (متوفّای 1333 هجری) مشروح آن را در کتاب إلزام الناصب، چاپ بیروت، مؤسسه‏ی اعلمی، 1397 هجری، جلد دوم، ص 58 - 62، به نقل از محدّث نوری، از ترجمه‏ی تاریخ قم آورده است.

13 - همه‏ی کسانی که بعد از محدّث نوری درباره‏ی تاریخ قم کتاب نوشته‏اند، مشروح داستان تأسیس مسجد مقدّس جمکران را از ایشان نقل کرده‏اند. شیخ محمّد حسن ناصر الشریعه، متوفّای 1380 هجری، در تاریخ قم، چاپ قم، مؤسسه‏ی مطبوعاتی دارالعلم، 1342 شمسی، ص 147 - 156، یکی از آن افراد است.

14 - همه‏ی علمای معاصر که در این رابطه کتاب نوشته‏اند، همانند علاّمه‏ی معاصر آیةاللَّه حاج شیخ محمّد غروی، در کتاب گران سنگ المختار من کلمات الإمام المهدی علیه السلام، چاپ قم، 1414 هجری، جلد یکم، ص 440 - 448، نیز به این واقعه اشاره کرده است.

15 - در این اواخر، در کتاب‏های مستقل و مستندی - مانند موارد زیر - به شرح و بسط داستان تأسیس مسجد مقدّس جمکران پرداخته شده است:

1 - تاریخ بنای مسجد جمکران؛

2 - تاریخ مسجد مقدّس جمکران؛

3 - تاریخچه‏ی بنای مسجد جمکران؛

4 - توجّه امام زمان به مسجد جمکران؛

5 - توشه‏ی مسجد جمکران؛

6 - در بارگاه منتظر؛

7 - در حریم جمکران؛

8 - سیمای مسجد جمکران؛

9 - فیض حضور برای گمشدگان؛

10 - مباحثی چند درباره‏ی مسجد جمکران؛

11 - مسجد مقدس جمکران؛

12 - مسجد جمکران المقدس؛

13 - مسجد صاحب الزمان؛

14 - معجزه‏ی مسجد جمکران

فعال بازدید : 435 یکشنبه 01 دی 1392 نظرات (0)
(بسم الله الرحمن الرحیم)
"مکیال المکارم فى فوائد الدعاء للقائم" یکى از کتاب هاى ارزشمند شیعه، نوشته آیت‏اللّه‏ سیدمحمدتقى موسوى اصفهانى(1348 ـ 1301ق) است که به قصد اداء حق حضرت بقیة‏اللّه که حقش بر گردن ما افزون‏تر از همه مردم است، احسانش بیشتر و بهتر از همه شامل حال خلق مى‏شود و نعمت ها و منت ها بر ما دارد، به رشته تحریر درآمده است.

 'یالثارات الحسین' شعار اصحاب المهدی(ع)

اصل کتاب به زبان عربى است و مؤلف در مقدمه مى‏نویسد:
"چون ما نمى‏توانیم حقوق آن حضرت را ادا نماییم و شکر وجود و فیوضاتش را آن طور که شایسته است، به جا آوریم بر ما واجب است آن مقدار از اداى حقوق آن حضرت را که از دستمان ساخته است، انجام دهیم. . . بهترین امور در زمان غیبت آن حضرت، انتظار فرج آن بزرگوار و دعا براى تعجیل فرج او و اهتمام به آنچه مایه خشنودى آن جناب و مقرب شدن در آستان اوست، مى‏باشد."


ثائر خون حسین و شهیدانی که با آن حضرت بوده اند
در مجمع البحرین آمده: ثائر کسی است که بر هیچ وضعی قرار و آرام نمی گیرد تا اینکه خونبهای خویش را بگیرد.
و در زیارت عاشورا می خوانیم: پس از خداوندی که مقام تو را گرامی داشته و مرا به واسطه دوستی تو عزت و کرامت بخشیده درخواست می کنم که: خونخواهی تو را بیاری امام یاری شده از خاندان محمد(ص) به من روزی گرداند.
و در بحار به نقل از غیبت نعمانی از حضرت امام باقر(ع) در وصف امام قائم فرجه آمده: کار او به جز کشتن نیست و کسی از مخالفین حق را باقی نمی گذراد.
به روایت سلام بن المستنیر از امام باقر آورده است که فرمود: او حسین بن علی است که مظلوم کشته شده و ما اولیای او هستیم هنگامی که قائم ما بپاخیزد به خونخواهی حسین می پردازد پس آن قدر می کشد تا جایی که گفته می شود در کشتن اسراف کرد.
و در کتاب علل الشرایع از حضرت باقر منقول است که فرمود: هنگامی که جدم حسین کشته شد فرشتگان به درگاه خداوند عزو جل صدا به گریه و ناله بلند کردند و عرضه داشتند الها صاحب اختیارا آیا غفلت می ورزی از کسی که برگزیده تو و فرزند برگزیده ات و بهترین خلق را به قتل رسانیده است؟
پس خداوند به آنها وحی فرمود که این ملائکه من آرام باشید به عزت و جلالم سوگند که حتما از آنها قیام خواهم گرفت هر چند پس از مدت ها باشد سپس خداوند برای فرشتگان از روی امامان از فرزندان حسین پرده برداشت ملائکه خوشحال شدند و متوجه شدند که یکی از آنها ایستاده نماز می خواند خداوند فرمود به این قائم از آنها انتقام می گیرم.
و در غایه المرام محدث جلیل سید هاشم بحرانی از طریق عامه در حدیث معراج چنین آمده: خداوند تعالی فرمود: این محمد آیا دوست داری آنان را ببینی؟ گفتم: آری پروردگارا خداوند فرمود: به سمت راست عرش روی گردان. چون روی به آن سوی کردم به ناگاه دیدم علی و فاطمه و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و مهدی غرق در نور ایستاده نماز می خوانند و او یعنی مهدی در میان آنها همچون ستاره درخشانی بود. خداوند فرمود اینان حجت ها هستند و او ثائر از عترت تو است به عزتم سوگند او حجت ثابت برای دوستانم و انتقام گیرنده از دشمنانم است.
و در بحار در وصف اصحاب حضرت قائم از حضرت صادق(ع) آمده است که فرمود: گویا که دل هایشان بسان قطعه ای از آهن است که هیچ گونه شکی درباره خداوند در آن راه ندارد از سنگ سخت تر که اگر بر کوه ها حمله برند آنها را از جای برکنند با پرچم های خویش به هیچ شهری روی نیاورند مگر اینکه آن را خراب کنند گویی که بر اسب هایشان عقاب ها نشسته اند به زین اسب امام دست می کشند و تبرک می جویند و پیرامونش حلقه می زنند...
در میان آنان مردانی هستند که شب ها خواب ندارند در نمازشان زمزمه ای دارند همچون زمزمه زنبور عسل شب را با عبادت به صبح می رسانند و صبحگاهان بر اسب هایشان آماده اند شبها پارسا و روزها شیرند. آنها از حضرت فرمانبردارند مانند کنیز نسبت به ارباب خود.
همچون چراغ ها روشنند و دل هایشان نورانی است و از خشیت الهی لرزان از خداوند شهادت درخواست کنند و آرزو دارند که در راه خدا کشته شوند شعارهایشان: یالثارات الحسین. (خونخواهی حسین(ع) می باشد. هرگاه به سویی حرکت کنند به مقدار یک ماه رعب و بیم پیشتر از آنها می رود به سوی مولای خود می شتابند خداوند توسط ایشان امام حق را یاری می کند.

فعال بازدید : 451 یکشنبه 01 دی 1392 نظرات (0)
(بسم الله الرحمن الرحیم)
ملا محمدتقی مجلسی اصفهانی مشهور به مجلسی اول، پدر بزرگوار علامه محمدباقر مجلسی و از دانشمندان بزرگ شیعه عصر صفوی است. وی در سال 1003 یا 1004 ه . ق در اصفهان دیده به جهان گشود و در سال 1070 ه . ق در همان‌جا از دار فانی رخت بربست.
او بزرگ مردی بود که با همت بلند و نوشته های گران قدر خویش توانست به مذهب تشیع، رونقی ویژه بخشد.

اگر از این دانشمند سترگ هیچ اثری از علم و فضیلت و کتاب های سودمند و تربیت شاگردان نامور باقی نمی ماند جز پرورش وآموزش فرزانه ای هم چون علامه محمدباقر مجلسی در دامان وی؛ برای شناخت مقام علمی و معنوی آن بزرگوار کافی بود.

محدث نوری در فیض قدسی درباره مقام مجلسی اول چنین می نویسد:

محمدتقی فرزند مقصود علی، ملقب به مجلسی، یگانه دوران و نادره روزگار خویش است. در بزرگواری، وثاقت، امانت، بلندمرتبگی و تخصص در علوم، بلندآوازه تر از آن است که بیان گردد و والاتر از آن که عبارت، گویای شأنش باشد. وی پارساترین، پرهیزگارترین و پرستنده ترین فرد روزگار خویش بوده است. فیض وجودش در امور دینی و دنیایی بیشتر عام و خاص عصر خویش را شامل گردیده و روایات ائمه معصومین (ع) را در اصفهان منتشر ساخته است. خداوند وی را جزای نیکو بخشد. [1]

مکاشفه مجلسى اول و نظر امام زمان علیه السّلام راجع به زیارت جامعه

ایشان خود مى‌فرماید: «چون خداوند، مرا موفق به زیارت حضرت امیر المۆمنین علیه السّلام فرمود، در حوالى روضه مقدسه، شروع به مجاهدات کردم و خداوند به برکت مولاى ما (حضرت امیر المۆمنین علیه السّلام) درهاى مکاشفاتى که عقول ضعیفه توانایى هضم آن را ندارند بر من گشوده، در عالم مکاشفه و اگر خواستى بگو میان خواب و بیدارى به هنگامى‌که در رواق عمران نشسته بودم، دیدم که در سامرّا هستم و قبر دو امام-حضرت هادى و حضرت عسکرى علیهم السّلام-در نهایت ارتفاع و بلندى بود و جامه و پارچه‌اى سبز رنگ از جامه‌هاى بهشت که همانند آن را در دنیا ندیده بودم بر روى آن دو قبر مطهر مشاهده کردم. و مولاى خود و مولاى همه مردم، صاحب العصر و الزمان علیه السّلام را دیدم که نشسته و پشت مبارکش به قبر و رویش به در است چون چشم من به آن حضرت افتاد با صداى بلند مانند مدّاحان، مشغول خواندن زیارت جامعه شدم و چون زیارت را تمام کردم آن حضرت فرمود: «نِعمَتِ الزیارةُ» چه خوب زیارتى است. عرض کردم: مولاى من جانم فداى تو زیارت جدّ شما-امام هادى و به انشاء ایشان-است؟ - و اشاره به قبر امام هادى کردم-فرمود: آرى. داخل شو.
چون چشم من به آن حضرت افتاد با صداى بلند مانند مدّاحان، مشغول خواندن زیارت جامعه شدم و چون زیارت را تمام کردم آن حضرت فرمود: «نِعمَتِ الزیارةُ» چه خوب زیارتى است. عرض کردم: مولاى من جانم فداى تو زیارت جدّ شما-امام هادى و به انشاء ایشان-است؟ - و اشاره به قبر امام هادى کردم-فرمود: آرى

چون داخل شدم نزدیکى در ایستادم امام عصر «صلوات اللّه علیه» فرمود:

جلو بیا عرض کردم: مولایم مى‌ترسم که به سبب ترک ادب، کافر شوم آن بزرگوار «صلوات اللّه علیه» فرمود: «لا باس اذا کان باذننا» وقتى که به اذن خود ما باشد اشکالى ندارد. من با ترس و لرز، کمى پیشتر رفتم. فرمود:

پیش بیا، من پیش رفتم تا نزدیک آن حضرت صلوات اللّه علیه گردیدم.

فرمود: بنشین، عرض کردم: مولایم مى‌ترسم. امام «صلوات اللّه علیه» فرمود:

«لا تحف» نترس.

پس چون مانند بندگان در برابر مولاى جلیل نشستم آن حضرت فرمود: «استرح و اجلس مربّعا فانّک تعبت حبت ماشیا حافیا» راحت باش و مربّع بنشین چه آنکه به زحمت افتادى پیاده با پاى برهنه راه آمدى.

حاصل آنکه از آن بزرگوار نسبت به عبد خودشان الطاف عظیم و مکالمات و گفتگوهاى لطیفى صورت گرفت که به شماره نمى‌آید و من اکثر آنها را فراموش کردم.

سپس از آن خواب، بیدار شدم و با آنکه مدّت زیادى مى‌گذشت که راه سامرّا مسدود و موانع بزرگى از زیارت در کار بود همان روز به فضل خدا، وسائل زیارت، فراهم گردید و همانگونه که حضرت صاحب علیه السّلام فرموده بودند پیاده با پاى برهنه به زیارت سامرّا مشرّف شدم و شبى در حرم مطهر بودم و مکرّر این زیارت-زیارت جامعه-را خواندم و در راه و در حرم، کرامات عجیب بلکه معجزات شگفت‌انگیزى ظاهر شد، حاصل آنکه بعد از خواب براى من شکّ و تردیدى نیست که زیارت جامعه از حضرت ابو الحسن امام هادى علیه السّلام صادر شده زیرا حضرت صاحب علیه السّلام آن را تقریر فرمودند، چنانکه شکّ ندارم که زیارت جامعه، کاملترین و نیکوترین زیارات است و بعد از آن رۆیا اکثر اوقات، ائمه طاهرین «صلوات اللّه علیهم» را با زیارت جامعه زیارت مى‌کنم و در عتبات عالیات زیارت نکردم مگر به زیارت جامعه. [2]»

---------------------------------------

  • پی نوشت:
  • 1. فیض قدسى، ص 183
  • 2. روضة المتقین . ج 1 . ص 451
فعال بازدید : 428 یکشنبه 01 دی 1392 نظرات (0)
(بسم الله الرحمن الرحیم)

شکست در میدان نظامی، استحاله معارضه از جریانی سکولار به جریانی سلفی – تکفیری و ایستادگی مثال‌زدنی متحدین بین‌المللی و منطقه‌ای دولت سوریه در کنار آن، از جمله علل شکست «رویای سوریه بدون اسد» بود.

«خشونت‌های خونین فرقه‌ای در سوریه چنان تهدید بزرگی علیه امنیت منطقه‌ای است که پیروزی حکومت بشار اسد در آن بهترین نتیجه است که می‌توان برای این جنگ امید آن را داشت.» این جملات را یکی از افسران ارتش سوریه نگفته است. اینها عباراتی است که از دهان «مایکل هایدن»، رئیس سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا، خارج شده است.

تقریبا واضح است که پس از 2.5 سال جنگ، اکثر طرف‌های بین‌المللی و منطقه‌ای به این نتیجه رسیده‌اند که با هیچ ساز و کاری نمی‌توان بشار اسد، رئیس‌جمهور قانونی سوریه را از سمت خود خلع کرد، نه از مسیر سیاسی و نه از مسیر نظامی. در قدرت بودن اسد واقعیت سوریه است و همان‌طور که «حسنین هیکل» در مصاحبه اخیر خود گفته، در یک انتخابات منصفانه هم پیروز خواهد شد.

پایگاه صهیونیستی دبکا، نزدیک به منابع اطلاعاتی و امنیتی رژیم صهیونیستی اخیرا در گزارش‌های متعدد از سوریه ضمن بازتاب پیروزی‌های پی در پی ارتش این کشور، از تغییر مواضع واشنگتن در قبال اپوزیسیون و همچنین دولت سوریه خبر داده است. از فحوای گزارش‌های دبکا چنین برمی‌آید که کاخ سفید دیگر آن‌قدرها هم به رفتن بشار اسد از قدرت اصرار ندارد. همچنین در یک گزارش خاص، دبکا خبر داده است که واشنگتن در تلاش است تا با جنبش حزب‌الله لبنان، متحد قدرتمند دولت سوریه نیز مذاکراتی داشته باشد و دیپلمات‌های بریتانیایی را مسئول این کار کرده است.

شنیده‌ها از پشت پرده تحولات بیان‌گر آن است که قطری‌ها با پیغام‌ و واسطه در حال تصحیح و تعدیل مواضع خود هستند و ترک‌ها هم که عملا دیگر قادر به حمایت‌های سابق از تروریست‌ها نیستند. از 3 متحد اصلی منطقه‌ای تروریست‌ها، اکنون تنها ریاض است که همچنان بی‌کم و کاست چاه‌های نفتی خود را در اختیار معارضین قرار داده است. از همان روزی که با کودتای تحت حمایت ریاض در قاهره، سرمایه‌گذاری‌های دوحه و آنکارا با شکست مواجه شد، در اتحاد منطقه‌ای بر ضد دولت سوریه نیز خلل وارد شد. اگرچه ترکیه و قطر همچنان از معارضه حمایت می‌کنند اما این حمایت اکنون در سطح حمایتی نیست که یک‌سال قبل انجام می‌شد.

اخوان‌المسلمین هم پس از سرنگونی دولت مرسی در مصر، اکنون به اندازه سابق بر سوریه تمرکز ندارد. اخوانی‌ها تقریبا مرکز فرماندهی خود را از دست داده‌اند و همچنین با سعودی‌ها یعنی اصلی‌ترین مدافع تروریست‌های سوریه چندان رابطه خوبی ندارند، بنابراین خودبخود در حال خروج از چرخه معارضه هستند؛ هرچند که اخوان را نمی‌توان هیچ‌گاه در هیچ یک از کشورهای منطقه، عنصری حذف شده دانست.

اما سوال اینجاست که چه شد کار به اینجا رسید؟ چرا آنها که با تمام توان دولت سوریه را می‌کوبیدند و خواستار سرنگونی آن بودند اکنون خود را در شرایط پذیرش واقعیتی به نام بشار اسد می‌بینند؟ این سوالی است که شاید اذهان مختلف پاسخ‌های متفاوت برای آن داشته باشند اما برخی از علل این واقعیت را باید قدر متیقن و فصل مشترک تمام تحلیل‌ها دانست.

* وفاداری کم‌نظیر ارتش سوریه

ارتش سوریه نه‌تنها به رئیس‌جمهور این کشور پشت نکرده بلکه به شکلی بی‌نظیر در کنار او باقی مانده و نشان داده است که یک ارتش ملی است، نه ارتش فرقه‌ای.

برای یک جنگ 2.5 ساله، ریزش‌های صورت پذیرفته در ارتش سوریه قابل توجه نیست. ارتش سوریه انصافا خوب ایستادگی کرده و رشادتی که در این نبردها از خود نشان داده کمتر از رشادت‌های جنگ‌های اعراب و اسرائیل نیست.

* عرصه بین‌المللی؛ ایستادگی باورنکردنی روس‌ها

2 سال قبل، یعنی زمانی که تازه فتنه سوریه شروع شده بود و روس‌ها پشت دولت سوریه ایستاده بودند، بسیار بودند تحلیل‌گرانی که هم‌صدا این جمله را تکرار می‌کردند: «روس‌ها به زودی پشت اسد را خالی می‌کنند.» اما چنین نشد که نشد. روس‌ها هرچه قطعنامه علیه سوریه صادر شد وتو کردند، این کشور را به موشک‌های اسکندر مسلح کردند و تهدید کردند که اس – 300 به سوریه خواهند داد.

وقتی بحث حمله به سوریه به بهانه سلاح‌های شیمیایی مطرح شد، سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه از خواب و خوراک افتاد تا جلوی اقدام نظامی علیه دولت سوریه را بگیرد. در هر کنفرانس یا مجمع بین‌المللی، روس‌ها پشت سر دولت سوریه ایستادند.

از منظر بسیاری، نوع حمایت مسکو از دمشق باورکردنی نبود. روس‌ها واقعا با واشنگتن بر سر سوریه جنگ هژمونیک راه انداختند و واقعا ایستادگی کردند. تعارض قدیمی روس‌ها با افراط‌گرایی منتسب به قرائت سلفی از اسلام که از نبرد چچن آغاز شد و همچنین تلاش برای حفظ پایگاه بزرگ خود در خاورمیانه، از جمله عللی است که برای ایستادگی روس‌ها مورد اشاره واقع می‌شود.

از دیگرسو، روس‌ها در جریان فتنه سوریه، مزه ائتلاف‌سازی در برابر واشنگتن و ایستادن در برابر آن را چشیده‌اند و موفقیت نسبی هم به دست آورده‌اند. این موفقیت نسبی می‌تواند مشوقی در پرونده‌های دیگر بین‌المللی برای ایستادن در برابر ایالات متحده و موتلفینش باشد.

* عرصه منطقه‌ای، قدرت‌نمایی و وفاداری محور مقاومت

متحدین منطقه‌ای سوریه هرگز دمشق را تنها نگذاشتند. از میانه سال 2012، این حمایت به حمایت مستقیم نظامی جنبش حزب‌الله لبنان از دولت سوریه هم انجامید. ورود رزمندگان حزب‌الله به خاک سوریه ضربات سختی را بر پیکر نیروهای معارضه وارد ساخت.

یکی از مهم‌ترین مزیت‌های نسبی که حزب‌الله لبنان به ارتش سوریه بخشید، شیوه جنگ چریکی بود. ارتش سوریه یک ارتش کلاسیک و کم‌تجربه در جنگ‌های چریکی بود که بیشتر به استفاده از سلاح‌های سنگین عادت داشت. ارتش سوریه خود را برای مقابله با اسرائیل آماده کرده بود نه برای جنگ شهری. جنگ‌های چریکی تخصص ویژه‌ای می‌طلبد که ارتش سوریه دست‌کم در ابتدای جنگ نداشت.

اما بر عکس ارتش سوریه، حزب‌الله خود یک نیروی چریکی ورزیده بود تا آنجا که می‌گویند توان هر رزمنده حزب‌الله با توان چند تروریست در نبرد رودررو برابری می‌کند. سربازان ارتش اسرائیل وقتی در جنگ 2006 با رزمندگان حزب‌الله مواجه شدند، از حضور جنگ‌جویان سرسختی در جبهه مقابل خبر می‌دادند که تسلیم نمی‌شوند. برآورد سربازان صهیونیست نادرست نبود. نیروهای حزب‌الله از ورزیدگی خاصی برخوردارند که کمتر ارتشی در خاورمیانه دارای آن است.

پیروزی‌های القصیر و القلمون دقیقا با حضور نیروهای حزب‌الله در سوریه ارتباط داشت. البته تروریست‌های سوری و متحدین منطقه‌ای آنها نیز با ترور شخصیت‌ها و رزمندگان حزب‌الله در خاک لبنان تلاش کرده‌اند تا انتقام شکست‌های اخیر را بگیرند.

جمهوری اسلامی ایران نیز علی‌رغم مواجهه با تحریم‌های سخت، دولت و مردم سوریه را در برابر تروریست‌های معارضه تنها نگذاشته است. دولت عراق نیز تا حدودی در این مسیر با ایران همگام بوده است.

محور مقاومت، وفادارای خود را به آرمان مقاومت و اعضای محور در این 2.5 سال بحران نشان داد و در ضمن ثابت کرد که در هر میدانی که در خاورمیانه وارد شود، پیروزی از آن اوست.

* ورود نیروهای سلفی به میدان و مشروعیت‌زدایی از معارضه

یکی از مهم‌ترین اتفاقاتی که از میانه راه در بین معارضین سوری رخ داد، کاهش نقش نیروهای میانه‌رو و افزایش نقش سلفی‌های تندرو در سوریه بود. گروه‌های تکفیری که یکی پس از دیگری در سوریه سربرآوردند، اعم از جبهه نصره، داعش، جبهة الاسلامیه و ... و هر یک جنایاتی را در پرونده خود ثبت کردند که به مرور چهره تروریست‌های سوری که با کمک رسانه‌های غربی تبدیل به یک چهره مظلوم شده بود را به یک چهره دهشتناک بدل کرد.

ایالات متحده و متحدانش چند نگرانی از حضور گسترده نیروهای سلفی در سوریه دارند:

1- آمریکایی‌ها سال‌ها در حال جنگ با جریان سلفی بوده‌اند و اکنون نیز در افغانستان و پاکستان با آنها درگیر هستند. متحد شدن با چنین جریانی در سوریه در افکار عمومی آمریکا و کشورهای غربی با هزینه‌های جدی همراه خواهد شد؛

2- واشنگتن حاضر نیست در کنار مرزهای اسرائیل یک حکومت یا شبه‌حکومت سلفی تاسیس شود. امنیت اسرائیل با حضور سلفی‌ها در کنار مرزهایش به کابوس شبانه‌روز کاخ سفید تبدیل خواهد شد؛

3- کشورهای غربی نگران آن هستند که با بازگشت تروریست‌های هموطنشان که اکنون در سوریه مشغول جنگ هستند و تعدادشان به هزاران نفر می‌رسد، دچار دردسرهای جدی شوند بنابراین نمی‌خواهند که با توسعه بحران سوریه برای خود دردسر بیشتر درست کنند؛

4- رسیدن سلاح به دست سلفی‌ها که در بحران سوریه ادامه دارد می‌تواند در دیگر نقاط جهان، منافع واشنگتن و متحدانش را به خطر اندازند.

با این وصف، واشنگتن مجبور است در خصوص معارضین سوری احتیاط بیشتری بکند. وقتی قدرت از دست نیروهای سکولار و لیبرال مطلوب ایالات متحده در معارضین سوری خارج شده است، دیگر کاخ سفید نمی‌تواند با خیال راحت به تعامل با معارضین بپردازد؛ هم متهم می‌شود و هم در خطر قرار می‌گیرد.

* عدم تمایل اوباما به جنگ

یکی از مشخصات ذاتی اوباما عدم تمایل او به جنگ است. او می‌خواهد ریاست‌جمهوری هشت ساله‌اش بدون دردسر بزرگ تمام شود. وی به همان میزان که در تحریم کردن ید مبسوط دارد، در جنگیدن دست‌هایش بسته است.

رئیس‌جمهور آمریکا نمی‌خواهد این هشت سال به جنگ آغشته شود. به همین خاطر به محض آنکه لاوروف پیشنهاد خلع سلاح شیمیایی سوریه را مطرح کرد، از آن استقبال نمود و خط قرمز خود را فراموش کرد؛ خط قرمزی که جورج فریدمن، بنیان‌گذار اندیشکده استراتفور می‌گوید که اوباما از آن رو پذیرفت که فکر می‌کرد هرگز اتفاق نمی‌افتد، وگرنه از ابتدا نمی‌پذیرفت.

حداکثر عزم اوباما برای جنگ، استفاده از هواپیمای بدون سرنشین است، نه چیزی بیشتر. او حاضر نشد به سوریه یورش برد و همین امر باعث شد که نبرد نظامی در سوریه هرگز به نتیجه نرسد.

متحدین آمریکا در عرصه نظامی ثابت کرده‌اند که بدون دخالت مستقیم «برادر بزرگ» (Big Brother)، کاری در میدان رزم از آنها ساخته نیست. جنگ لیبی یک افتضاح نظامی برای اتحادیه اروپا بود. فریدمن می‌گوید عدم دخالت نظامی اوباما در سوریه، یکی از علل اختلاف بین اروپا و آمریکاست.

* جمع‌بندی

نبرد سوریه اگرچه همچنان ادامه دارد اما تقریبا خوشبین‌ترین طرفداران معارضین نیز تصور نمی‌کنند با پیروزی آنها به پایان برسد. شکست در میدان نظامی، استحاله معارضه از جریانی سکولار به جریانی سلفی – تکفیری و ایستادگی مثال‌زدنی متحدین بین‌المللی و منطقه‌ای دولت سوریه در کنار آن، از جمله علل شکست رویای سوریه بدون اسد بود.

شکست رویای سوریه بدون اسد می‌تواند سرآغاز پذیرش یک واقعیت در خاورمیانه باشد و آن اینکه محور مقاومت پس از جنگ‌های 33 روزه، 22 روزه، 8 روزه و بحران سوریه، ثابت کرده که در تقابل مستقیم شکست‌ناپذیر است.

  • فارس
فعال بازدید : 459 چهارشنبه 07 فروردین 1392 نظرات (0)

خدا کانون تمام خوبیهاست

خدا کانون تمام خوبیهاست

نویسنده: مهدی صاحب هنر




(1)ـ پناه به خدا از مکر...

«محمدابن سیرین» همیشه معطر و نظیف بود. روزی شخصی از او پرسید علت این که تو همیشه بوی خوش می دهی چیست؟ ابن سیرین گفت: قصه ی من عجیب است. آن شخص او را قسم داد که داستان خود را برایم تعریف کن.
ابن سیرین گفت: من در دوره ی جوانی بسیار خوش سیما بودم و حرفه ام بزازی بود. روزی خانمی به همراه کنیزکی به مغازه ی من آمدند و مقداری پارچه خریدند، چون قیمتش مشخص شد، گفتند: همراه ما بیا تا قیمت آن را به تو پرداخت کنیم.
در مغازه را بستم و همراه ایشان راه افتادم تا به جلو خانه ی آنان رسیدم. آنها به دورن خانه رفتند و من پشت در ماندم. بعد از مدتی زن بدون این که کنیزش همراه او باشد مرا به داخل منزل دعوت کرد. چون داخل منزل شدم، خانه ای دیدم که از فرش ها و ظروف عالی آراسته شده، مرا بنشاند و چادر از سر برداشت! او را در اوج زیبایی دیدم؛ خود را به انواع جواهرات آراسته بود. در کنار من نشست و با ظرافت و ناز و عشوه و خوش طبعی با من به سخن گفتن پرداخت؛ طولی نکشید که غذایی مفصل و لذیذ آماده شد.
بعد از صرف غذا آن زن به من گفت: ای جوان! می بینی من پارچه و قماش زیاد دارم، قصد من از آوردن تو به این جا چیز دیگری است و من می خواهم با تو همبستر شوم و کام دل برآورم.
من چون عشوه بازی ها و دلبری های او را دیدم، نفس اماره ام به سوی او میل کرد. ناگاه الهامی به من رسید که قایلی از سوره ی النازعات این آیه را تلاوت کرد:
«و أما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فإن الجنه هی المأوی»(1)
«اما هر کسی بترسد از مقام پروردگار خود و نفس خود را از پیروی هوی نفس بازدارد، به درستی که منزل و آرامگاه او بهشت خواهد بود.»
وقتی به یاد این آیه افتادم، عزم خود را جزم نمودم که دامن خود را به این گناه آلوده نسازم. هر چه آن زن با من به دست بازی درآمد، من به او توجه نکردم.
چون آن زن مرا مایل به خود ندید، به کنیزان خود گفت تا چوب زیاد آوردند.
وقتی مرا محکم با طناب بستند، زن خطاب به من کرد و گفت: یا مراد مرا حاصل می کنی یا تو را به هلاکت می رسانم. به او گفتم: اگر ذره ذره ام کنی، مرتکب این عمل زشت نخواهم شد تا این که مرا با چوب بسیار زدند، به طوری که خون از بدنم جاری شد. با خود گفتم: باید نقشه ای به کار بندم تا رهایی یابم... .
گفتم: مرا نزنید راضی شدم، دست و پایم را باز کردند. بعد از آزاد شدن پرسیدم: محل قضای حاجت کجاست؟ راهنمایی کردند. رفتم در آن جا تمام لباس های خود را آلوده به نجاست کردم و با لباس های نجس بیرون آمدم. چون آن زن با کنیزان به طرف من آمدند، من دست نجاست آلود خود را به آنان نشان می دادم و به آنان می پاشیدم و آنها فرار می کردند.
بدین وسیله فرصت را غنیمت شمردم و به طرف بیرون شتافتم. چون به در خانه رسیدم در را قفل کرده بودند. وقتی دست به قفل زدم به لطف پروردگار گشوده شد و من از خانه بیرون آمدم و خود را به کنار جوی آب رسانیدم، لباس های خود را شسته و غسل کردم.
ناگهان! دیدم که شخصی پیدا شد و لباس زیبایی برای من آورد و بر تنم پوشانید و بوی خوش به من مالید و گفت: «ای مرد با تقوا! چون تو بر نفس خویش چیره گشتی و از روز جزا ترسیدی و خلاف فرمان الهی انجام ندادی و نهی او را نهی دانستی، این وسیله ای بود برای امتحان تو و ما تو را از آن خلاص کردیم. دل فارغ دار که این لباس تو هرگز چرکین و این بوی خوش هرگز از تو زایل نخواهد شد.» پس از آن روز تا الآن بوی خوش از بدنم برطرف نگردیده است.
و خداوند مهربان و رئوف در پرتو لطف و محبت بی کران خودش علم تعبیر خواب را به این جوان پاک عطا فرموده و در زمان او کسی مثل او تعبیر خواب نمی کرد.

(2)ـ مشیت الهی

عارف الهی، فقیه صمدانی و مربی نفوس، «آیت الله بهاءالدینی» - علی الله مقامه- حکایتی فرمودند:
شش ساعت از شب گذشته بود، چراغ ها خاموش و اهل خانه همه خوابیده بودند. ناگهان صدای کوبیدن در مرا از خواب بیدار کرد، در را گشودم، دیدم زنی ایستاده است. چون مرا دید، گفت: حاج آقا! چراغ بقالی روشن است. در را بستم و به اتاق رفتم. در ذهن خود می گذراندم که این چه خبری بود آن هم این وقت شب! چرا بعضی مزاحمت (ایجاد) می کنند.
چشم ها را روی هم گذاشتم که بخوابم، صدای خفیفی شنیدم. دقت کردم، حدس زدم حرکت سوسک باشد، چراغ را روشن کردم، دیدم دو عقرب بزرگ و سیاه، نزدیک بچه ی کوچکمان در حال راه رفتن هستند. چراغ را خاموش کردم، ناگهان متوجه شدم آن زن مأمور بیدار کردن ما و سبب نجات این طفل معصوم بوده است.
اگر تیغ عالم بجنبد ز جای
نبرّد رگی تا نخواهد خدای

(3)ـ یا علی (ع)

آقایان چایچی و رضا بیگدلی نقل کرده اند: «آقای مجتهدی» می فرمود: در ایام نوجوانی که به مدرسه می رفتم، در بین راه به فقرا کمک می کردم. یک روز که از مدرسه برمی گشتم، در بین راه پیرزنی را دیدم که مقداری اسباب و اثاثیه را به من داد و از جلو حرکت کرد تا به منزلی رسیدیم. سپس در را باز کرد و وارد خانه شد.
من نیز همراه او داخل شدم، که ناگهان در بسته شد و با چند دختر جوان رو به رو شدم.
آنها گفتند: شما به یوسف تبریز مشهور هستید و ما از شما خواسته هایی داریم که اگر انجام ندهید شما را رسوا خواهیم کرد.
ایشان می فرمودند: یک لحظه تأمل کرده، نگاهی به اطراف انداختم. ناگهان چشم من به پله هایی افتاد که به بام منتهی می شد. بلافاصله با سرعت به طرف پله دویده و به پشت بام رفتم، آنها هم به دنبال من به پشت بام آمدند.
با این که ساختمان سه طبقه ی عظیمی بود و دیوارهای بلندی داشت، با گفتن یک «یا علی» بی درنگ خود را از پشت بام به داخل باغی که جنب خانه بود پرتاب کرد. همین که در حال سقوط بودم دودست، زیر کف پاهای من قرار گرفت و مرا به آرامی پایین آورد!
ایشان می فرمود: از آن موقع تا الآن پاهایم را بر زمین نگذاشته ام و هنوز روی آن دست ها راه می روم.
هم چنین این جریان را آقای حسین شکروی، از قول حجت الاسلام فرقانی نقل کرده اند.
(4)ـ خدا کانون تمام خوبی هاچون روز قیامت می شود بر پل صراط و ترازوگاه، نامه ای از سوی حق می رسد و خطاب به بنده ی خود می گوید:
«ای بنده ی من! تو را رایگان آفریدم و صورت زیبا دادم و قد و بالایت را برکشیدم. کودک بودی و راه به پستان مادر نبردی، من نشانت دادم. از میان خون، شیر برای غذای تو بیرون آوردم. مادر و پدر تو را مهربان کردم و ایشان را به پرورش تو واداشتم و از آب و باد و آتش نگهت داشتم. از کودکی به جوانی و از جوانی به پیری رسانیدم. تو را به فهم و فرهنگ آراستم و به دانش و هنر پیراستم. ما که با تو این همه نیکی ها کردیم تو برای ما چه کردی؟
چه گناه ها که نکردی، چه نیکی ها که به جا نیاوردی، آیا هرگز در ره ما پولی به نیازمندی دادی؟ یا سگی تشنه را از بهر ما آب دادی؟
بنده ی من! کردی آن چه کردی و مرا شرم آید که با تو آن کنم که سزای آنی!
من با تو آن کنم که من سزاوار و شایسته ی آنم. من تو را آمرزیدم تا بدانی که من منم و تو تویی.»

(5)ـ با چنین خدایی معامله کنیم

در زمان حضرت داوود(ع) زنی از خانه ی خود بیرون آمد؛ در حالی که سه گرده نان و سه رطل جو داشت. پس در بین راه سائلی از او کمکی خواست. آن زن سه گرده ی نان را به او داد و با خود گفت: این جوها را آسیاب می کنم، سپس نان پخته می خورم. چند قدمی راه نرفته بود که باد تندی وزید و آن جوها را که بر سرش نهاده بود با ظرفش برد. پس آن زن وحشت زده و غمگین و محزون خدمت حضرت داوود(ع) آمد و داستان خود را بیان داشت. حضرت داوود(ع) فرمود: نزد فرزندم سلیمان برو و قصه را برایش بگو. بعد از این که نزد سلیمان(ع) آمد ماجرای خود را گفت: هزار درهم به او عطا فرمود. زن دوباره پیش داوود آمد و وضع و حال خود را گفت. آن حضرت به او فرمود: دراهم را به او باز گردان و بگو من درهم نخواستم، بلکه خواستم بدانم چرا باد جوهای مرا برده است و این برنامه دو نوبت تکرار شد. بالاخره زن به دستور حضرت داوود(ع) نزد سلیمان(ع) آمد و گفت: از خدا بخواه تا ملک موکل بر باد را حاضر گرداند و از او بخواه که آیا به اذن خدا جوهای مرا برده یا بدون اذن او؟
پس حضرت سلیمان(ع) فرشته ی باد را احضار کرد و از جوهای آن زن سوال نمود. عرض کرد: به اذن خدا بردم، زیرا حیوانات تاجری در بیابان مدتی بی آذوقه شدند. پس نذر کرد هر که علوفه به حیواناتش دهد، یک ثلث از بارهای آن حیوانات برای او باشد.
پس حضرت داوود(ع) به فرزندش سلیمان(ع) فرمود: هر که بخواهد معامله ی سودمند و پرفایده انجام دهد، باید با چنین خدای کریم معامله کند.

(6)ـ عملیات والفجر هشت

در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، در عملیات «والفجر هشت» که موجب آزادسازی بندر استراتژیکی فاو شد، یکی از پزشکان متعهد می گفت: بیمارستان صحرایی در خط مقدم جبهه به راه انداخته بودیم. هر روز بمباران می شد، در کنار بیمارستان سایت (محل موشک انداز زمین به هوا) برای صید هواپیماهای دشمن قرار داشت.
هنگام حمله ی هوایی دشمن، کارکنان اورژانس بسیار مشتاق بودند، منظره ی برخورد موشک به هواپیمای دشمن را ببینند. در یکی از این حمله ها، بمب دشمن به آزمایشگاه بیمارستان خورد.
در همان روز حدود پنجاه نفر از بهترین افراد بهداری ما، در بیرون بیمارستان تجمع کرده بودند که منظره ی پرتاب موشک را به سوی هواپیماهای دشمن ببینند. یکی از کارکنان صدا زد: برادران و خواهران با عجله داخل بیمارستان بیایید. آنها با عجله وارد بیمارستان شدند، در همان لحظه بمبی از ناحیه ی دشمن پرتاب شد و مستقیم به محل تجمع قبلی برخورد کرد و منفجر شد. همه ی کارکنان که وارد بیمارستان شده بودند، جان سالم به در بردند.

(7)ـ دل مشتاقان

دانشمند محترم و خطیب نامی «استاد فاطمی نیا» می فرماید:
در تاریخ آمده است: که روزی یکی از پیامبران اولوالعزم به نام حضرت موسی(ع) از خدا خواهش کرد: خدایا! عابدترین بنده ات را به من نشان بده.
خدا به او یک آدرس داد، فرمود: برو فلان منطقه، موسی(ع) رفت و دید پیرمردی زمین گیر نشسته و چندین درد و بلا در او مشاهده می شود به گونه ای که جای سالم او فقط چشم اوست!
سپس جبرئیل(ع) به امر الهی نازل شد و اشاره ای به دو چشم او کرد و آن دو چشم هم از بین رفت. در این لحظه پیرمرد گفت: الحمدلله! رضای تو در این بود تا الآن سالم باشیم، یک موقع پا داشته باشیم، سپس این را انتخاب کردی که پا نداشته باشیم، ما هم بر انتخاب تو خشنودیم. بعد اراده کردی فلان مرض بیاید، باز ما تسلیم و راضی هستیم. ما بر انتخاب تو چیزی را انتخاب نمی کنیم!... بالاخره موسی(ع) می بیند این پیرمرد عارف به جای حزن و اندوه می خندد و می گوید: خشنودم! و بعد دید که این بنده ی الهی این حرف ها را به خدا زد و فراز آخر دعایش را با این دو کلمه بدرقه کرد و رفت.
آن دو کله از این قرار بود: «یا بار یا وصول» یعنی: ای خدایی که به من بسیار خوبی و احسان می کنی و زیاد به بنده ات صله می دهی!...
موسی کلیم الله(ع) با آن همه عظمتش نتوانست طاقت بیاورد، نزد او آمد و گفت: همه ی حرف هایت به جا و درست بود، ولی این عبارت«یا بار یا وصول» چه بود؟
خدا که مرتب از تو می گیرد، پای تو را گرفت، دست هایت را گرفت و الآن هم چشم هایت را گرفت. وصول یعنی: هر چند وقت یک بار به خانه ات بیاید و چیزی به تو بدهد. این چه صله دهند ای هست؟ آن پیرمرد صاحبدل گفت: خیلی خوب! بنشین تا با هم صحبت کنیم. حضرت موسی به او گفت: من متسجاب الدعوه هستم. می خواهی سلامتی را به تو بازگردانم؟ گفت: خیر، در انتخابی که خدا کرده است من انتخاب نمی کنم.
موسی(ع) گفت: این وصول که می گفتی چه بود؟ گفت: پس بشنو! وصول را برای این می گویم که خداوند متعال، محبتش را هر لحظه در دلم الهام می فرماید (و آن را در قلبم احساس می کنم) این قلب را از مهر و محبت خودش خالی نمی گذارد. این که من (در همه ی احوال) او را دوست می دارم، همین بس است.

(8)ـ مهر تابان

روزی شخصی وارد شهر مدینه شد و سپس به مسجد خدمت رسول اکرم(ص) رسید؛ در حالی که چند جوجه به همراه خود آورده بود. عرض کرد: یا رسول الله! در مسیر راه به این چند جوجه برخوردم. خواستم که هدیه ای خدمت شما آورده باشم.
به محض این که جوجه ها را زمین گذاشت، یک دفعه متوجه شدند که مادرشان وضع عجیبی به خود گرفته و مرتب بالای سر جوجه های خود حرکت می کند و در تلاطم است. چنان منظره، رقت انگیز بود که حضرت را متأثر ساخت، دستور داد آنها را آزاد کردند. سپس فرمودند: آیا محبت این پرنده را نسبت به جوجه های خود مشاهده کردید؟ چقدر عجیب بود! پرنده ای که از آدمی فرار می کند، این گونه برای حفظ جان فرزندانش، خود را به خطر می اندازد.
به آن خدایی که مرا به پیغمبری مبعوث فرموده است، مهر و محبت خدا به بندگانش صد برابر و بنا به روایتی دیگر هزار برابر مهر مادر به فرزندش می باشد.

(9)ـ تسبیح موجودات

هنگامی که حضرت موسی(ع) از طرف خدای متعال، برای رفتن به سوی فرعون و دعوت او به خداپرستی مأمور گردید، موسی(ع) به فکر خانوده اش افتاد و به خدا عرض کرد: پروردگارا! چه کسی از خانواده و بچه های من سرپرستی می کند؟!
خداوند به موسی(ع) فرمان داد: «عصای خود را بر سنگ بزن.»
موسی (ع) عصایش را بر سنگ زد، آن سنگ شکست و درون آن، سنگ دیگری نمایان شد!
با عصای خود یک ضربه ی دیگر بر آن سنگ زد آن نیز شکسته شد و درونش، سنگ دیگری پیدا گردید! موسی(ع) ضربه ی دیگری با عصای خود بر سنگ سوم زد و آن سنگ نیز شکسته شد، درون آن سنگ، کرمی را دید که چیزی به دهان گرفته و آن را می خورد!!
پرده های حجاب از گوش موسی(ع) به کنار رفت و شنید آن کرم می گوید: «سبحان من یزانی و یسمع کلامی و یعرف مکانی و یذکرنی و لا یسانی»
«پاک و منزه است آن خدایی که مرا می بیند و کلام مرا می شنود و به جایگاه من آشناست و به یاد من است و مرا فراموش نمی کند.»
فعال بازدید : 381 سه شنبه 06 فروردین 1392 نظرات (0)
کتابخانه جامع یاس نبی (ص) ویژه جاوا
کتابخانه جامع یاس نبی (ص) ویژه جاوا
کتابخانه جامع یاس نبی (ص) ویژه جاوا
حجم نرم افزار 8.94 مگابایت
ابعاد مورد قبول همه اندازها
دفعات دانلود 230
دانلود فایل دانلود فایل
توضیحات :

کتابخانه جامع یاس نبی (ص) جامعترین کتابخانه موبایل در رابطه با شخصیت والای حضرت فاطمه زهرا (س) می باشد. این کتابخانه دارای 58 کتاب در موضوعات : - زندگی نامه - احادیث و سخنان - داستان و حکایات - سیره اخلاقی - فدک شناسی - اشعار و پیامک - کتابهای دیگر می باشد. این برنامه ویژه سیستم عامل جاوا طراحی شده است.




درباره : نرم افزار ,

امتیاز : | نظر شما :

تعداد صفحات : 4

درباره ما
Profile Pic
تمامی محتویات این وبلاگ مربوط به فعالیت ها وبرنامه های شجره طیبه صالحین شهید کاوه باخرز است. امیدواریم این مطالب مورد قبول شماباشد.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 31
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 15
  • بازدید ماه : 66
  • بازدید سال : 489
  • بازدید کلی : 16,630